ایمن – گاوصندوق شب عاشورا پیامبر جوانان

ایمن – گاوصندوق: شب عاشورا پیامبر جوانان کربلا فرزند پیامبر معاویه عاشورا

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • توجه: در صورتی که فایل دارای ایراد است یا حقوق نویسنده رعایت نشده با ما تماس بگیرید

    گت بلاگز اخبار اجتماعی گزارش تکان‌دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه‌ها را به مردانی دوبرابر بزرگ‌تر شوهر می‌دهند

    سارا چند ماهی است 12 ساله شده. قرار بود امسال کلاس هشتمی شود، ولی شوهرش اجازه نداد مدرسه برود.

    گزارش تکان‌دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه‌ها را به مردانی دوبرابر بزرگ‌تر شوهر می‌دهند

    گزارش تکان دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه ها را به مردانی دوبرابر بزرگ تر شوهر می دهند

    عبارات مهم : مدرسه

    سارا چند ماهی است 12 ساله شده. قرار بود امسال کلاس هشتمی شود، ولی شوهرش اجازه نداد مدرسه برود.

    همسر 25 ساله اش به او گفت شرایط مدرسه رفتن ندارد و او در جواب فقط سکوت کرد. سارا روسری سیاه رنگش را دور سر بسته. پوست سفید با چشمان سبز رنگ دارد؛ هنگامی که با من حرف می زند، زیاد چشمانش را به زمین می دوزد. کم حرف است و با جملات خیلی کوتاه پاسخم را می دهد. صورتش پر از معصومیت کودکی است که هنوز چیز زیادی از زندگی نمی داند.

    گزارش تکان‌دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه‌ها را به مردانی دوبرابر بزرگ‌تر شوهر می‌دهند

    اگر گزینش با خودت بود، دوست داشتی درس بخوانی یا ازدواج کنی؟

    درس بخوانم.

    سارا چند ماهی است 12 ساله شده. قرار بود امسال کلاس هشتمی شود، ولی شوهرش اجازه نداد مدرسه برود.

    دوست داری لباس عروس بپوشی؟

    نه اصلاً دوست ندارم.

    پس چه چیز ازدواج برایت جالب است؟

    هیچی اش برام جالب نیست، هیچی ازدواج.

    گزارش تکان‌دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه‌ها را به مردانی دوبرابر بزرگ‌تر شوهر می‌دهند

    در شهر مهاجران هستم. شهری کوچک در 40 کیلومتری همدان در سمت شرقی بخش لالجین. تقریباً پیش هر کدام از اهالی اش که می نشینی، از این مسأله شهرشان حرف می زنند. ازدواج در سن پایین. رسم یا فرهنگی که بیچاره ارزش کرده و جلوی پیشرفت ارزش را گرفته. اصلاً یک جوری در سطح استان، شهر کوچک ارزش با این رسم معروف شده. از عضو شورای شهر تا زن و مرد می گویند کاش اتفاقی بیفتد که از این رسم نجات پیدا کنند. می گویند در این سال ها باز اوضاع کمی بهتر شده است قبلاً که سن ازدواج 8-7 سالگی بود و این روزها به 12 و 13 سال رسیده.

    ساعت حدود سه بعدازظهر است و شهر تقریباً خالی از جمعیت. مهاجران، به خاطر پل تاریخی اش به نام «خانم» معروف هست. از کنار شهرداری و آتش نشانی کوچک شهر عبور می کنم. سارا، مادر و خاله اش را در منزل ارزش می بینم. در انتهای یکی از بن بست های شهر مهاجران. سه نسل از یک خانواده که قربانی ازدواج در کودکی اند.

    سارا چند ماهی است 12 ساله شده. قرار بود امسال کلاس هشتمی شود، ولی شوهرش اجازه نداد مدرسه برود.

    شوهر سارا 25 ساله و مثل اغلب اهالی اینجا کشاورز هست. اهالی یا کشاورزند یا در تولید خیارشور فعالیت می کنند. شهر پر است از کارگاه های خیارشورزنی و دبه هایش. همان ها که به خاطر بی آبی بیشترشان در حال تعطیلی هست. همان طور که اغلب کشاورزان هم به خاطر بی آبی از کار بدون کار می شوند. مادر سارا 29 ساله هست. او با بغض درباه ازدواج دخترش حرف می زند و اینکه می داند آخر و سرانجام خوبی ندارد ولی مجبور بوده. هم شوهرش اصرار به ازدواج دخترک داشته هم اینجا رسم است دختر را در این سن و سال شوهر دهند ولی می داند دخترش خوشبخت نمی شود، مگر دختر خواهرش خوشبخت شد.

    مریم، خاله سارا دخترش را در 11 سالگی شوهر داده. شوهر دختر شیشه ای شد و دخترک در 15 سالگی طلاق گرفت الان پایتخت کشور عزیزمان ایران پیش مادربزرگش زندگی می کند. مریم خودش هم در 13 سالگی ازدواج کرده.

    گزارش تکان‌دهنده از یک شهر عجیب در غرب کشور که دختربچه‌ها را به مردانی دوبرابر بزرگ‌تر شوهر می‌دهند

    مریم تو آیا دخترت را 11 سالگی شوهر دادی؟

    اشتباه کردم. الان خیلی پشیمانم. خودم هم 24 سالگی بیوه شدم. نمی دانم چه در سر ما پدر و مادرها می گذرد! حالا که 12-11 ساله ها تمام شده است اند، افتادیم به جان هشت ساله ها و 9 ساله ها. فرهنگ مان شده است دست خودمان نیست. انگار این فرهنگ دست از سرمان برنمی داره. ما اصلاً جهت دختر ارزشی قائل نیستیم. یکی خودم ببین چه بلایی سر دختر خودم آورده ام. دخترم 16 سالگی طلاق گرفت به فکر خودکشی افتاد. حالا که دو ساله طلاق گرفته، می خواهد ادامه تحصیل بدهد می رود مدرسه بزرگ ترها.

    – آیا در مهاجران این همه دخترها سریع ازدواج می کنند؟

    – فقط دخترها سریع ازدواج نمی کنند، پسرها هم همین هستند. ولی دخترها بدترند به همه بگو اینجا در حق زن ها ظلم می کنند، این زنده به گور کردن فرزند هاست. چطور پسر 25 ساله می آید با دختر 12-11 ساله؟ تازه اولش افتخار هم می کنند ولی بعد پشیمان می شوند. خیلی ها از روی چشم و هم چشمی دخترهایشان را سریع شوهر می دهند.

    سارا با دست هایش بازی می کند. دخترک 12 ساله ای که سردرگمی را در چشمانش می توان خواند. در سکوت به حرف های مادر و خاله اش گوش می دهد. نمی دانم در سر دخترک چه می گذرد. دختری که نتوانسته و نمی تواند آینده متفاوتی جهت خودش رقم بزند.

    – سارا این حرف ها نمی ترساندت؟

    – نمی دونم.

    – شوهرت را دوست داری؟

    – نمی دونم.

    رو به مادر و خاله اش می پرسم، یعنی الان باید فرزند دار هم بشود؟ مادرش سکوت می کند، ولی خاله اش جواب می دهد: «آره دیگه این هم دو روز دیگه مادر شوهر و مادرزن می شه.» دوباره از سارا می پرسم، چه چیز ازدواج برایت جالب است؟

    – هیچی ازدواج.

    – خونه جدا داشتن؟

    – نه.

    – اصلاً آشپزی بلدی، منزل داری ؟

    – نه، من دوست دارم درس بخوانم.

    – همکلاس هایت هم همین طورند؟ همه سریع ازدواج می کنند؟

    – آره همین جوری کم شدیم، همه ازدواج می کنند. بعضی ها شوق و ذوق دارند ولی من ندارم.

    – الان کلاس تان چند نفره شده، خبر داری؟

    – آره از 25 نفر شدیم 4 نفر. 21 نفر دیگه امسال نرفتن مدرسه.

    – یعنی کلاس نهم مدرسه شما چهار نفره است؟

    – بله ولی من دوست دارم کتاب تازه داشته باشم و باز بروم مدرسه.

    ریزش فرزند ها جهت درس خواندن در مقطع راهنمایی و دبیرستان یکی از مسائلی است که ازدواج زودهنگام در مهاجران را تبدیل به مسأله کرده. آن طور که جلال خلجی، عضو شورای شهر مهاجران هم راجع به آن ابراز نگرانی می کند. با او در درمانگاه خالی از جمعیت شهر حرف می زنم. همان درمانگاهی که فقط تا ساعت دو بعد از ظهر دایر است و از آن به بعد به خاطر کمبود نیروی متخصص تعطیل می شود: «ما در مهاجران در مجموع بیش از هزار دانش آموز داریم. حدود 784 نفر از این تعداد در مقطع ابتدایی درس می خوانند. 200 نفر به راهنمایی رفته اند و 86 نفر هم در مجموع دبیرستان. یعنی ببینید از کجا به کجا می رسیم جهت ازدواج زودهنگام.»

    مهاجران یکی از روستاهایی است که بدون داشتن زیرساخت های کافی 5 سالی است تبدیل به شهر شده است با 2 هزار و 300 خانوار که 700 خانوار از این تعداد یعنی یک سوم جمعیتش تحت پوشش کمیته امداد هستند.

    خلج می گوید: «بیشتر پرسشها فرهنگی ما به همین ازدواج در سن پایین برمی گردد آمار مدارس مان را ببینید. در شهر ما با 7 هزار و 500 نفر جمعیت فقط 40 نفر یا زیاد از این تعداد مدرک کارشناسی دارند. این تعداد خیلی کم است در حالی که چند سالی است ما دبیرستان هم داریم. همین کمبود نیروی متخصص باعث شده است ما چند پرستار، بهیار یا دست کم یک دکتر از روستایمان نداشته باشیم.

    درمانگاه به این مجهزی ساعت دو بعد از ظهر تعطیل می شود. هلال احمر و اینها هم نیروی بی سواد را جهت اموزش دیدن قبول نمی کنند. چرا؟ چون همه می خواهند سریع ازدواج کنند. دخترها را سریع به ازدواج تشویق می کنند اگر به دبیرستان دخترانه سر بزنید، نهایتاً 25 نفر در آن تحصیل می کنند. پارسال در مجموع 32 نفر بودند. مدرسه ای که باید بیش از 120 دانش آموز داشته باشد. آمار ابتدایی 300 نفر است و یک مرتبه در دبیرستان به 25 نفر می رسد و این جهت ما تکان دهنده هست. این مسأله فقط مختص دختران هم نمی ماند. پسرها هم به خاطر درآمد مجبور می شوند تحصیل ارزش را رها کنند، یعنی از مقطع دبیرستان دخترها و پسرهای ما دنبال ازدواجند. نهایت پسرها تا 18 سالگی دوام بیاورند ولی دیگر دنبال درس و دانشگاه نمی روند. ازدواج در سن پایین همه انگیزه ارزش را گرفته.»

    اما چه می شود که اهالی مهاجران این همه جهت ازدواج زودهنگام مصرند. خلج در پاسخ به این سؤال هم می گوید: «اینجا اغلب اهالی با هم فامیلند و بحث ریش سفیدی هم وسط می آید و مجبورند فرزند ها را سریع به ازدواج تشویق کنند. اگر از مادر عروس بپرسی آیا سریع دخترت را شوهر دادی، می گوید مورد خوبی بود و اگر رد کنیم، ممکن است در آینده دیگر سراغ دخترمان نیایند و شاید در عمل هم این اتفاق بیفتد. متأسفانه مهاجران به این مسأله معروف شده است و هنوز نتوانسته ایم این معضل را حل کنیم.

    اخیراً مجلس قانونی تصویب کرده، امیدوارم این قوانین بازدارنده باشد.» اشاره خلج به طرح کودک همسری است که طبق آن قرار است سن ازدواج پسران 18 سال و دختران 16 سال تعیین شود و ازدواج در سنین 13 تا 15 سال تنها با شرایطی همچون اذن پدر و مصلحت دادگاه ممکن شود. هرچند که بعضی کارشناسان معتقدند با بحث ازدواج موقت و صیغه عملاً خیلی ها قادر خواهند بود این قانون را دور بزنند و تنها وقت ثبت قانونی ازدواج را به تعویق بیندازند.

    مصطفی اسلامی، مدیر شورای شهر مهاجران ولی مسئله ازدواج کودکان در شهرشان را قابل حل می داند: «از هنگامی که ماجرای ازدواج های این جوری در سطح استان طرح شده است اوضاع اصلاح پیدا کرده حتی کلاس هایی جهت زنان برگزار کردیم و زنانی را که دختر دم بخت دارند به این کلاس ها فرستادیم.

    قبلاً در هفت یا 9 سالگی این کار را می کردند، الان به 13 تا 15 سال رسیده. در سطح استان و مهاجران فاجعه بیکاری را هم داریم کاش به جای ازدواج به این مسأله بپردازید. ما توی همین چند سال فقط 10- 15 نفر فوتی داشته ایم به خاطر اینکه شهرمان پایگاه اورژانس ندارد. آدم ها تا به بیمارستان برسند جان ارزش را از دست می دهند.» اسلامی از من می خواهد به این موارد هم اشاره کنم او ما را به چند کارگاه خیارشورزنی شهرشان هم می برد تا همه پرسشها را از نزدیک ببینیم. خیارشورزنی در این شهر به شیوه کاملاً دستی و سنتی انجام می شود.

    یکی از مردها می گوید: «قبلاً آب بود و هر کس هفت هشت هکتار زمین داشت. ولی الان همه تعطیل شده است آب نیست و زمین ها خشک شده است اند و نهایتاً چند نفر کشاورزی دارند. کارگاه های خیارشورزنی هم که مدام تعطیل می شوند. مثلاً همین چند وقت پیش یک کارگاه تعطیل شد و 45 نفر هم از کار بدون کار شدند.»

    از مرد راجع به ازدواج زودهنگام در مهاجران می پرسم؛ با خنده می گوید:« اون که سال ها بوده و است خود من 17 سالم بود زن گرفتم و نوزده سالگی هم صاحب فرزند شدم اینجا سراغ هر کسی بروی همین را می گوید نباید خیلی تعجب کنی.»

    به یکی از آرایشگاه های خانمانه شهر مهاجران هم می روم. زن ها همه متفق القول می گویند که از ازدواج دخترهایشان و خودشان در سن پایین خسته اند. یکی از زن ها می گوید: «همین الان دختر 20 ساله اینجا بود، طلاق گرفته.این روزها بیشتری ها کارشان به طلاق می کشد. دختری که عمرو زندگی نکند تا سر کوچه برود انگ بخورد در یازده سالگی شوهرش بدهند همین می شود.» زن آرایشگر ولی می گوید: «خیلی ها از روی چشم و هم چشمی دخترهایشان را سریع شوهر می دهند. من خودم خیلی اعتراض دارم من خودم 13 سالم نبود که ازدواج کردم. دختر بزرگم 15 ساله است او را تازگی ها شوهر دادم.»

    – به نظرت 15 سالگی سن مناسبی است؟

    – آره. بقیه ده ساله و نه ساله شوهر می دهند. مسئله ما سن کم نیست اختلاف سن زیاد هست. به عنوان نمونه دختر 13 ساله را به پسر 25 ساله یا 30 ساله می دهند. الان دختر من شوهرش هفت سال بزرگتر است و این به نظرم بد نیست.

    زن دیگر می گوید: «من دیر ازدواج کردم 19 ساله بودم جهت اینجا این سن خیلی دیر هست. به نظر من از این دیرتر هم اصلاً خوب نیست. اینجا دخترها را در یازده یا دوازده سالگی عقد می کنند بعد می گویند چهار پنج سال صبر می کنیم ولی هنوز چند ماه نشده بساط عقد و عروسی راه می اندازند. بعدش هم سریع طلاق می گیرند. اینجا خیلی ها طلاق گرفته اند.»

    زن ها دائماً اسم دخترهایی را می آورند که در سن خیلی پایین ازدواج کرده اند یکی از لیلا می گوید یکی از مریم یکی از آزاده و… آنها که در سن پایین ازدواج کرده و بعد جدا شده است اند. آنها از این اوضاع گلایه می کنند دلشان پر از حرف های ناگفته هست. راجع به خودشان، کودکی ارزش و فرزندانشان. آنها که خیلی سریعتر از انتظار همسری و مادری را تجربه کرده اند.

    واژه های کلیدی: مدرسه | 18 سالگی | ازدواج | دبیرستان | اخبار اجتماعی


    دانلود


    دانلود فایل ها

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • تکست بوک
  • خرید کتاب انگلیسی
  • خرید کیندل آمازون
  • کتاب زبان اصلی
  • خرید کتاب زبان اصلی دانشگاهی
  • باکس کتاب
  • مانگا زبان اصلی
  • قیمت چاپ کتاب PDF
  • چاپ مانگا
  • رفتن به نوار ابزار